فتنه سبز؛ کودتای رنگی نئولیبرالیسم وابسته در ایران
روز ۹ دی سال ۱۳۸۸، زمان مبارک شکست کودتای رنگینی بود که در متن و بطن یک فتنه بسیار پیچیده قرار داشت. آنچه در ایران سال ۱۳۸۸ از چند ماهی قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم رقم خورد
آنچه در ایران سال ۱۳۸۸ رخ داد، با تعریف کودتای مخملی یا رنگی تطبیق دارد
چکیده
روز ۹ دی سال ۱۳۸۸، زمان مبارک شکست کودتای رنگینی بود که در متن و بطن یک فتنه بسیار پیچیده قرار داشت. آنچه در ایران سال ۱۳۸۸ از چند ماهی قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم رقم خورد، تدارک گسترده و برنامهریزیشده برای انجام یک کودتای مخملی یا به تعبیر بعضیها یک «انقلاب مخملی» یا آنگونه که مشهور است، «انقلاب رنگی» بود که در قلب یک فتنه بسیار پیچیده نهاده شده بود.
تعداد کلمات 2178/ تخمین زمان مطالعه 11 دقیقه
روز ۹ دی سال ۱۳۸۸، زمان مبارک شکست کودتای رنگینی بود که در متن و بطن یک فتنه بسیار پیچیده قرار داشت. آنچه در ایران سال ۱۳۸۸ از چند ماهی قبل از انتخابات ریاست جمهوری دهم رقم خورد، تدارک گسترده و برنامهریزیشده برای انجام یک کودتای مخملی یا به تعبیر بعضیها یک «انقلاب مخملی» یا آنگونه که مشهور است، «انقلاب رنگی» بود که در قلب یک فتنه بسیار پیچیده نهاده شده بود.
تعداد کلمات 2178/ تخمین زمان مطالعه 11 دقیقه
مقدمه
در توصیف رخدادهای خرداد تا ۹ دی سال ۱۳۸۸، ترجیح میدهیم از تعبیر کودتای رنگی یا مخملی به جای انقلاب رنگی استفاده نماییم؛ به این دلیل که «انقلاب»، آنگونه که در ادبیات سیاسی قرن بیستم رواج یافته بود، بیشتر معطوف به یک حرکت فراگیر مردمی و از پایین به منظور دگرگونی و تحول بنیادین اوضاع مملکت، آن هم در مسیر کمال و رشد میباشد. حال آنکه، آنچه به نام «انقلاب رنگی» معروف گردیده است، فارغ از این که فاقد جهتگیریهای کمالگرایانه و رشدمدار میباشد، عمدتاً به تحرکات بخشی از یک نظام حکومتی علیه بخش دیگر غالباً بخشی از حکومت که در نظام سیاسی کشور محل نزاع، وجه غیر غالب را دارد و دارای گرایشها و تمایلات استعمارپسند و نئولیبرالی میباشد و با تکیه بر حمایتهای دولتهای استکباری سرمایهداری لیبرال میکوشد قدرت را به دست گیرد، برمیگردد. از این منظر میتوان آن را بیشتر یک «کودتا» نامید، زیرا کودتا در سیاست به معنای کوشش در توصیف رخدادهای خرداد تا ۹ دی سال ۱۳۸۸، ترجیح میدهیم از تعبیر کودتای رنگی یا مخملی به جای انقلاب رنگی استفاده نماییم؛ به این دلیل که «انقلاب»، آنگونه که در ادبیات سیاسی قرن بیستم رواج یافته بود، بیشتر معطوف به یک حرکت فراگیر مردمی و از پایین به منظور دگرگونی و تحول بنیادین اوضاع مملکت، آن هم در مسیر کمال و رشد میباشد. حال آنکه، آنچه به نام «انقلاب رنگی» معروف گردیده است، فارغ از این که فاقد جهتگیریهای کمالگرایانه و رشدمدار میباشد، عمدتاً به تحرکات بخشی از یک نظام حکومتی علیه بخش دیگر غالباً بخشی از حکومت که در نظام سیاسی کشور محل نزاع، وجه غیر غالب را دارد و دارای گرایشها و تمایلات استعمارپسند و نئولیبرالی میباشد و با تکیه بر حمایتهای دولتهای استکباری سرمایهداری لیبرال میکوشد قدرت را به دست گیرد، برمیگردد.سازمانیافته جمعی توطئهگر که وابستگیها و پیوندهای زیادی با نظام حاکم دارند و به عبارتی بخشی از آن محسوب میشوند، علیه هسته مرکزی آن حکومت به منظور براندازی و تغییر ماهیت یا حداقل تغییر اساسی ساختار و موجودیت آن حکومت میباشد. آنچه در ایران سال ۱۳۸۸ رخ داد با تعریف کودتای مخملی یا رنگی تطبیق دارد و نه تعریف مشهور انقلاب؛ هرچند که بیشتر ماهیت آنچه روی داد برای ما مهم است و نه نامی که میشود بر آن نهاد. آنچه که قطعی است این است که وقایع پس از انتخابات ۱۳۸۸ در ایران، یک حرکت ارتجاعی ضد انقلابی بود که اگر اصراری بر انقلاب نامیدن آن وجود دارد، باید توجه داشت که یک انقلاب مخملی دستساز استعمار پسامدرن سرمایهداری نئولیبرال بود که کمترین حمایت و همراهی مردمی نداشت و اساساً با حضور فعال مردمی بود که مهار شد. این حرکت، جوشیده از متن و بطن جامعه ایران نبود، بلکه طراحیشده و سازمانیافته توسط دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی استکباری بود که توسط جمعی نفوذی منافق نهانروش داخل نظام، عملی و اجرا شد. تنها نقطه اتصال آن با بخشی از مردم، بهرهگیری از دروغ و توهّم بزرگ تقلب بود که خیلی زود این توهّم تقلب در اذهان آن تعداد اندکی که این دروغ را باور کرده بودند، از بین رفت و توطئهگران، همان حمایت گروه قلیل را نیز از دست دادند و بدینسان بود که پیادهنظام فریبخوردهشان (عمدتاً گروههایی از لایه مرفه طبقه متوسط مدرن ایران و نیز جوانان و گروههای متعلق به طبقه سرمایهدار سکولار کشور بودند) خیلی زود تحلیل رفت و فتنهگران کودتاگر، بدل شدند به سرلشکرهای بیلشکر روز ۹ دی؛ روز شکست کودتای مخملی (رنگی) استکبار لیبرالیستی در کشور ما است. این روز به راستی روزی تأثیرگذار و تعیینکننده است و آنچه در این روز اتفاق افتاد، از مصادیق «وقایع رحمانی» است. اینک به بهانه گرامیداشت یاد و خاطره قیام مردمی روز ۹ دی و شکست کودتای ضد انقلابی نئولیبرالیستهای منافق نفوذی قصد داریم تا به اختصار و در بیانی فشرده به کالبدشکافی مفهوم «کودتای مخملی (رنگی)» بپردازیم. کودتای مخملی (رنگی) چه ویژگیهایی دارد؟
1. کودتای مخملی، حرکتی است ارتجاعی و طراحیشده توسط کانونهای قدرت نظام استکباری لیبرالیستی علیه دولتهای مخالف نظام جهانی سلطة لیبرالی سرمایهداری و یا دولتهایی که تا حدودی وجه نافرمانی و استقلال از نظام سلطه لیبرالی دارند.
2. کودتاهای رنگی (مخملی) را میتوان مدل مبارزاتی مطلوب و ارائهشده از طرف نظام جهانی سرمایهداری نئولیبرال (کاست ضدانقلابی یهودی ماسونی حاکمان پنهان جهانی) در روزگار غلبه کنونی دانست. مشخصه این روزگار، غلبه سوفسطاییگری و شکاکیت پسامدرن در عرصههای معرفتشناختی و اخلاقی و غریزی - حیوانی شدن بیش از پیش سبک مطلوب زندگی بشر در اجتماعات غربی و غربزده مدرن است. در این روزگار، آرمانگریزی و ایدئولوژیستیزی تبلیغاتی لیبرالها جولان میدهد و روشنفکران به طور کامل شرایطی در تکنوتراتیسم منحل گردیدهاند. در چنین نئولیبرالیسم از شعار آرمانزدایی و شعار ایدئولوژیزدایی علیه حکومتها و دولتهای آرمانگرای دینی و یا دارای ایدئولوژیهای مخالف لیبرالیسم و نیز علیه طیف حکومتهای مستقل و یا از منظر استکبار آمریکا، «نافرمان» استفاده میکند.
3. کودتاهای رنگی اغلب محصول یک پروسه تهاجم فرهنگی و جنگنرم (به ویژه این دومی) هستند و این امر علىالخصوص در مقابله استکبار لیبرالیستی با حکومتهای آرمانگرا و یا دارای ایدئولوژیهای سکولار غیر لیبرالیستی صدق میکنند. کودتاهای رنگی را میتوان صورت جدید کوشش نظام جهانی استعمار نئولیبرالیست مدرن به منظور اعمال سلطه بر اندک جوامع و دولتهای مخالف لیبرالیسم در کشورهای درجه دو و سه مدرن دانست. کودتاهای رنگی یکی از مدلهای اصلی بسط و ترویج «نئولیبرالیسم وابسته» در کشورهایی است که به هر دلیل فعلاً رژیمهای حکومتی آنها، تحت سلطه آمریکا قرار ندارند.
4. کودتاهای رنگی، به نحوی بدیل لیبرالیستی در مقابل انقلابهای ضد امپریالیستی محرومان و مستضعفان جهان در قرون نوزده و بیست میلادی هستند، بدیلهای ضدانقلابی و استعمارساختهای که متناظر معکوس انقلابهای رادیکال ضدسرمایهداری لیبرال دو قرن گذشته میباشند و هدف نهایی آنها بسط دامنه و ابعاد نفوذ کاست حاکمان پنهان جهانی به کشورها و جوامعی است که کمتر تحتسلطه این کاست قرار دارند و یا رژیمهای سیاسی حاکم بر آنها مثل نظام جمهوری اسلامی ایران، اساساً مستقل از هر نوع نفوذ استعماری این کاست قرار داشته و حتی با آن درافتادهاند.
5. کودتاهای رنگی از یک منظر، پاتک نظام سلطه استکبار لیبرالیستی علیه مردمان و جوامعی است که در پی انقلابهای ضد لیبرالی و ضداستعماری از بند سلطة نظام جهانی لیبرال سرمایهداری رستهاند و هدف این کودتاها، بازگرداندن این ملتها و کشورها به تور اسارت استعماری است.
6. کودتای رنگی به یک اعتبار، محصول پیدایی ظرفیت فوقالعاده زیاد برای استکبار لیبرالیستی در استفاده از تاکتیک «بمباران اطلاعاتی» جامعه هدف به منظور گیج و منفعل کردن اکثر مخاطبین و از بین بردن قدرت قضاوت عاقلانه و عادلانه و مستقل از سیطره و نفوذ «ادبیات رسانهای در آنها و نهایتاً تحمیق و فریب و تهییج و سرانجام مطیع ساختن آنها در مسیر اغراض کودتای امپریالیستی میباشد. در حقیقت کودتاگران با استفاده از تاکتیک «بمباران اطلاعاتی» و تحت عناوینی چون «انفجار اطلاعات» و «جریان آزاد اطلاعات» و با بهرهگیری از امکانات گسترده تکنولوژی رسانهای نظیر اینترنت و شبکههای ماهوارهای و به اصطلاح شبکههای اجتماعی مجازی، در حقیقت به مدیریت افکار و احساسات مخاطبان خود به منظور ناتوان کردن آنها از فهم ماهیت حوادث و گیج و منفعل کردن آنهایی که کمتر تحتتأثیر فرهنگ سکولار لیبرال قرار دارند از یکسو و تحریک و تهییج اقشار آماده پذیرش القائات کودتاگران و فعال کردن آنها به منظور همراهی با کودتاگران از سوی دیگر میپردازند.
1. کودتای مخملی، حرکتی است ارتجاعی و طراحیشده توسط کانونهای قدرت نظام استکباری لیبرالیستی علیه دولتهای مخالف نظام جهانی سلطة لیبرالی سرمایهداری و یا دولتهایی که تا حدودی وجه نافرمانی و استقلال از نظام سلطه لیبرالی دارند.
2. کودتاهای رنگی (مخملی) را میتوان مدل مبارزاتی مطلوب و ارائهشده از طرف نظام جهانی سرمایهداری نئولیبرال (کاست ضدانقلابی یهودی ماسونی حاکمان پنهان جهانی) در روزگار غلبه کنونی دانست. مشخصه این روزگار، غلبه سوفسطاییگری و شکاکیت پسامدرن در عرصههای معرفتشناختی و اخلاقی و غریزی - حیوانی شدن بیش از پیش سبک مطلوب زندگی بشر در اجتماعات غربی و غربزده مدرن است. در این روزگار، آرمانگریزی و ایدئولوژیستیزی تبلیغاتی لیبرالها جولان میدهد و روشنفکران به طور کامل شرایطی در تکنوتراتیسم منحل گردیدهاند. در چنین نئولیبرالیسم از شعار آرمانزدایی و شعار ایدئولوژیزدایی علیه حکومتها و دولتهای آرمانگرای دینی و یا دارای ایدئولوژیهای مخالف لیبرالیسم و نیز علیه طیف حکومتهای مستقل و یا از منظر استکبار آمریکا، «نافرمان» استفاده میکند.
3. کودتاهای رنگی اغلب محصول یک پروسه تهاجم فرهنگی و جنگنرم (به ویژه این دومی) هستند و این امر علىالخصوص در مقابله استکبار لیبرالیستی با حکومتهای آرمانگرا و یا دارای ایدئولوژیهای سکولار غیر لیبرالیستی صدق میکنند. کودتاهای رنگی را میتوان صورت جدید کوشش نظام جهانی استعمار نئولیبرالیست مدرن به منظور اعمال سلطه بر اندک جوامع و دولتهای مخالف لیبرالیسم در کشورهای درجه دو و سه مدرن دانست. کودتاهای رنگی یکی از مدلهای اصلی بسط و ترویج «نئولیبرالیسم وابسته» در کشورهایی است که به هر دلیل فعلاً رژیمهای حکومتی آنها، تحت سلطه آمریکا قرار ندارند.
4. کودتاهای رنگی، به نحوی بدیل لیبرالیستی در مقابل انقلابهای ضد امپریالیستی محرومان و مستضعفان جهان در قرون نوزده و بیست میلادی هستند، بدیلهای ضدانقلابی و استعمارساختهای که متناظر معکوس انقلابهای رادیکال ضدسرمایهداری لیبرال دو قرن گذشته میباشند و هدف نهایی آنها بسط دامنه و ابعاد نفوذ کاست حاکمان پنهان جهانی به کشورها و جوامعی است که کمتر تحتسلطه این کاست قرار دارند و یا رژیمهای سیاسی حاکم بر آنها مثل نظام جمهوری اسلامی ایران، اساساً مستقل از هر نوع نفوذ استعماری این کاست قرار داشته و حتی با آن درافتادهاند.
5. کودتاهای رنگی از یک منظر، پاتک نظام سلطه استکبار لیبرالیستی علیه مردمان و جوامعی است که در پی انقلابهای ضد لیبرالی و ضداستعماری از بند سلطة نظام جهانی لیبرال سرمایهداری رستهاند و هدف این کودتاها، بازگرداندن این ملتها و کشورها به تور اسارت استعماری است.
6. کودتای رنگی به یک اعتبار، محصول پیدایی ظرفیت فوقالعاده زیاد برای استکبار لیبرالیستی در استفاده از تاکتیک «بمباران اطلاعاتی» جامعه هدف به منظور گیج و منفعل کردن اکثر مخاطبین و از بین بردن قدرت قضاوت عاقلانه و عادلانه و مستقل از سیطره و نفوذ «ادبیات رسانهای در آنها و نهایتاً تحمیق و فریب و تهییج و سرانجام مطیع ساختن آنها در مسیر اغراض کودتای امپریالیستی میباشد. در حقیقت کودتاگران با استفاده از تاکتیک «بمباران اطلاعاتی» و تحت عناوینی چون «انفجار اطلاعات» و «جریان آزاد اطلاعات» و با بهرهگیری از امکانات گسترده تکنولوژی رسانهای نظیر اینترنت و شبکههای ماهوارهای و به اصطلاح شبکههای اجتماعی مجازی، در حقیقت به مدیریت افکار و احساسات مخاطبان خود به منظور ناتوان کردن آنها از فهم ماهیت حوادث و گیج و منفعل کردن آنهایی که کمتر تحتتأثیر فرهنگ سکولار لیبرال قرار دارند از یکسو و تحریک و تهییج اقشار آماده پذیرش القائات کودتاگران و فعال کردن آنها به منظور همراهی با کودتاگران از سوی دیگر میپردازند.
بیشتر بخوانید: چه کسی «سبز» را انقلاب سبز قلمداد کرد؟
7. کودتاهای رنگی در حقیقت، حرکت ائتلافی اعتراضی اقشار، به لحاظ معرفتی و بینشی و معنوی فرومایه و میانمایه جوامع غربی و غربزده مدرن، به رهبری امپریالیسم نئولیبرال و مشارکت جناحی از نئولیبرالهای نفوذی در حاکمیت و یا مرتبط با آن هستند. این اقشار به لحاظ معرفتی و بینشی و معنوی فرومایه و میانمایه غالباً همان تکنوکرات بوروکراتها و طیف رنگارنگ اعضای طبقه متوسط مدرن و نیز اقشار تحت اسارت فرهنگ و مشهورات سکولاریستی مدرن میباشند که اسیر «چرخه زندگی در عیش، مردن در خوشی» و فارغ از هر نوع دغدغه آرمانگرایانه و عدالتخواهانه بوده و معطوف به عقل معاش سوداگر و مدل «زندگی مبتنی بر مصرف هر چه بیشتر و منفعتطلبی خودخواهانه و مداوم هرچه بیشتر» و گرفتار چرخه پوچگرایی دم غنیمتی توأم با شکاکیت مایوس و لاقیدانه اباحه پیشه ابزورد زندگی میکنند و تفسیری شدید مادی و سوداگرانه از زندگی دارند. اینها (جریان غالب طبقه متوسط مدرن سکولار، بهویژه لایههای مرفه تکنوکرات بوروکرات و نیز سرمایهداران سکولاریست، بیشترین همدلی را با روح سرمایه سالارانه و تباهیآور و به لحاظ انسانی، مسخکننده غرب معاصر و «صورت مثالی» «انسان بورژوا» دارند. حضرت امام راحل در بیانی زیبا و رسا و همهفهم، این جماعت فرومایه و میان مایه به لحاظ معرفتی و بینشی و معنوی شیفته صورت مثالی انسان بورژوا را «مرفهین بیدرد» نامیدند و این تعبیر به راستی که بسیار گویا و رسا است. این اقشار در واقع اصلیترین مخاطبان شعارهای توخالی و بیبنیاد و سراپا غلط استکبار مدرن در خصوص «حقوق بشر»، «خرد ارتباطی»، «جامعه مدنی»، «قانونگرایی» و تئوریهای استثماری اقتصادی نئولیبرالی امثال «فریدمن» و «فون هایک» و آرمانشهر وهمآلودی چون «جامعه باز» میباشند.
8. در کودتاهای رنگی طراحیشده توسط استکبار لیبرالیستی، دولتهای امپریالیستی لیبرال از طریق فشارها و دخالتهای سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی و روانی نقش بسیار فعالی بازی میکنند و نئولیبرالهای داخل کشورهای هدف کودتا به صورت دستنشاندگان این دولت استکباری لیبرال سرمایهداری ایفای نقش میکنند. هزینه مالی کودتا غالباً از طریق طبقه سرمایهدار سکولار داخلی و بعضاً با مشارکت نهادهای توطئهگر امپریالیستی، نظیر «بنیاد جامعه باز» سوروس یا «صندوق اعانه ملی برای دموکراسی» و نظایر اینها تأمین میشود و طبقه متوسط مدرن جامعه هدف، بهویژه لایههای مرفه و تا حدودی متوسط آن نیز به همراه اراذل و اوباش و لمپنهای اجیرشده، نقش پیادهنظام اردوکشیهای خیابانی کودتاگران را بر عهده دارند.
9. اگر در انقلابهای ضد استعماری و آزادیبخش ملل تحتسلطه آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین در اواخر قرن نوزدهم و بهویژه قرن بیستم میلادی، اکثریت تودههای محروم به لحاظ اقتصادی و رادیکال به لحاظ سیاسی اجتماعی، با تکیه بر شعارها و شور آرمانخواهانه و عدالتطلبانه به مبارزه رهاییبخش میپرداختند، در کودتاهای ضدانقلابی مخملی تودههای کار و رنج و انسانهای عدالتخواه و آرمانگرا و شریف کمترین نقش را بر عهده داشته و یا اصلاً نقشی ندارند و به جای آنها، معدود مرفهین بیدرد هستند که میداندار و پیشقراول کودتاهای نئولیبرالیستی رنگی هستند.
10. چون هدف اصلی کودتاهای مخملی، احیاء، استقرار و یا بسط سلطة دولتهای استعمارگر سرمایهداری لیبرال در جوامع دیگر است، نیروهای داخلی پیشبرنده این کودتاها را میتوان ستون پنجم استکبار لیبرالیستی در آن جوامع دانست.
11. کودتاهای رنگی به لحاظ شعارها، گرفتاری در چرخه بسته زندگی مصرفی و عقل معاش نیست انگار ابزورد، ترکیب اجتماعی نیروهای شرکتکننده در آن و نیز به دلیل استفاده فوقالعادهای که از ابزارهای رسانههای مجازی مینماید جز در فضای نوسوفسطایی و لبریز از شکاکیت و یقینستیز و پوچگرا و لاقید نئولیبرالیسم پسامدرن غرق شده در غریزهگرایی محض، امکان بروز و ظهور نداشته و ندارد.
12. نظامهای آکادمیک و ژورنالیسم تقلیدی از غرب و فضای رسانهای غربزده مدرنیستی در جوامع هدف کودتاهای رنگی، نقش بسیار مهمی در بسترسازی برای جنگنرم و کودتای مخملی ایفا مینمایند و در این میانه، مشهورات سکولاریستی و اغلب لیبرالیستی علومانسانی مدرن و آموزههای روشنفکران مدرنیست، مکمل نقش استراتژیکی است که طبقه سرمایهدار سکولار و طبقه متوسط مدرن به لحاظ اقتصادی - اجتماعی در بسترسازی برای کودتای نئولیبرالی فراهم میکنند. در واقع کودتاهای رنگی و حرکتهای ضدانقلابی و سهمخواهانه سرمایهداری سکولار وابسته به استکبار لیبرالی برای در دست گرفتن مطلق العنان قدرت سیاسی در خدمت مطامع و منافع ضد مردمی خرد و کلان سرمایهداری بینالمللی میباشد. هدف نهایی کودتاهای رنگی، به روی کار آوردن رژیمهای نئولیبرالیست وابسته به سرمایهداری لیبرال جهانی و خائن نسبت به ملتهای خود میباشد. فتنه سبز سال ۱۳۸۸ نمونهای از یک کودتای رنگی (مخملی) به منظور برقراری یک رژیم استبداد نئولیبرال سرمایهداری وابسته به استعمار جهانی در ایران بود که پس از هشت ماه پر فراز و فرود توسط قیام دهها میلیون نفر از امت مسلمان ایران، در روز ۹ دی سال ۱۳۸۸ شکست خورد. در این گفتار، مجال بحث تفصیلی جهت کالبدشکافی وجوه مختلف این کودتا و علل شکست آن را نداریم، اما به صورت فشرده و فهرستوار به ذکر دلایل شکست فتنه سبز یا همان کودتای رنگی نئولیبرالیستها اشاره میکنیم؛ به این امید که خداوند لطفی نماید و فرصتی برای بررسی بیشتر در خصوص علل شکست کودتای رنگی فتنهگران در اختیارمان قرار دهد.
بیان فهرستوار و مختصر علل شکست فتنه سبز
1. مدیریت بسیار هوشمندانه و توأم با صبر و صبوری و درایت و خویشتنداری و در عین حال قاطعیت و صلابت مقام عظمای ولایت امر حضرت آیتالله امام خامنهای که موجب رسوایی فتنهگران و برافتادن نقاب نفاق از چهره و رسواییشان در میان مردم گردید و در عین حال در مقابل فضای غیر قابل تصور فشار جهانی و داخلی از یکسو و تذبذب و تردید و بیبصیرتی و دنیاطلبی و سکوت و بیتدبیری و بدعهدی برخی خواص از سوی دیگر، از مواضع اصولی و بر حق انقلاب، حتى یک قدم عقب ننهادند و با کمترین هزینه، پیچیدهترین فتنه و کودتای نرم استکبار جهانی را خنثی نمودند.
2. عدم همراهی اکثریت قاطع مردم با کودتاگران و به موازات آن، حضور فعال و روزافزون مردم در سرکوب کودتای رنگی فتنهگران و حمایت از نظام.
3. افشای تدریجی ماهیت کودتای رنگی و عیان شدن باطن طراحان و سران و مجریان فتنه سبز در بستر زمان.
4. پتانسیل نیرومند اعتقادی و ایدئولوژیک نظام اسلامی که ریشه در جوهر الهی آن دارد.
5. ساختار قدرت مبتنی بر اصل ولایت مطلقه فقیه علیرغم وجود برخی انعطافها در ساختار سیاسی در کلیت راه را بر هر نوع حرکت کودتایی از درون نظام میبندد.
6. برخورد مقتدرانه، منصفانه، عادلانه و قانونی شورای نگهبان در دفاع از رأی مردم و تأکید بر رعایت مسیر قانونی در بازبینیها و تسلیم فشارها نگردیدن.
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.
2. عدم همراهی اکثریت قاطع مردم با کودتاگران و به موازات آن، حضور فعال و روزافزون مردم در سرکوب کودتای رنگی فتنهگران و حمایت از نظام.
3. افشای تدریجی ماهیت کودتای رنگی و عیان شدن باطن طراحان و سران و مجریان فتنه سبز در بستر زمان.
4. پتانسیل نیرومند اعتقادی و ایدئولوژیک نظام اسلامی که ریشه در جوهر الهی آن دارد.
5. ساختار قدرت مبتنی بر اصل ولایت مطلقه فقیه علیرغم وجود برخی انعطافها در ساختار سیاسی در کلیت راه را بر هر نوع حرکت کودتایی از درون نظام میبندد.
6. برخورد مقتدرانه، منصفانه، عادلانه و قانونی شورای نگهبان در دفاع از رأی مردم و تأکید بر رعایت مسیر قانونی در بازبینیها و تسلیم فشارها نگردیدن.
منبع: کتاب نقد حال، دفتر اول؛ شهریار زرشناس؛ نشر معارف؛ قم؛ 1393.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}